صفر مقدس (1)

همه چیز دنیا حساب و کتاب دارد –چه بدانیم و چه ندانیم ،چه بخواهیم و چه نخواهیم – همه حساب کتاب ها هم با اعداد و ارقام و مثبت ها و منفی ها سرو کار دارند .و  همه اعداد و ارقام را میتوان مستقیم یا غیر مستقیم به ریاضیات ربط داد. بنابرین همه چیز دنیا ریاضیات خودش را دارد . از جمله "همه چیز دنیا" روح آدمیزاد است که نه تنها ریاضیات بلکه جغفرافیا و فیزیک و دستور زبان و هنر و ورزش و ...خلاصه یک کارنامه درس برای خودش دارد .

در ریاضیاتِ افراد معادلات و قوانینی است که در ریاضیات اعداد نیست و از جمله این قوانین ، قانونی است که من نام "صفر مقدس" را روی آن می گذارم.

"صفر های معمولی " در معامله جمع و تفریق منفعل هستند و در ضرب و تقسیم جنایتکار! یا میلیونها میلیون عدد را به صفر تبدیل می کنند یا بی جواب رهایشان می کنند البته این صفر ها اگر بیرون معامله و معادله باشند خیلی محترم و با ارزش می شوند ، جلو می افتند و بزرگی میکنند اما در عمل وقتی به عددی متصل نباشند و خودشان باشند "هیچ" می شوند!

بسیاری از آدمیزادگان هم "صفر معمولی " هستند . جلوی جیبشان می ایستند و ناگهان یک میلیارد قیمت پیدا می کنند –شاید هم بیشتر- اما به محض آنکه خودشان وارد معامله و معادله شوند یا هیچ می شوند یا منفعل یا جنایتکار!

اما بعضی افراد "صفر مقدس" می شوند . یعنی تمام معادله ها را به سمت بی نهایت مایل می کنند و در معامله نه هیچند نه منفعل نه جنایتکار. صفری هستند که از "یک تا" پر شده .

اگر جلوی بشکه های نفت یا کیف های پول بایستند ،شاخص هیچ بازار بورسی تغییر نمی کند اما اگر در جلوی فکری یا فردی بایستند هزاران فکر و فرد روی بورس می روند. 

 اگر پشت فکر و فردی باشند بر عکس صفرهای معمولی که دیگر دیده نمی شوند "صفر های مقدس" چشم و گوش افراد و افکار می شوند . اگر در جمعی باشند هیچ تفریقی آن را تهدید نمی کند و اگر به آنها ضرب شوند غیر قابل تقسیم خواهند شد.

"صفر های مقدس" پر از "یک تا " شده اند  و این تنها تفاوت آنها با صفر های معمولی است .

این معادله را در زبان ادبیات " فنای عاشق  " می گویند . چرا ادبیات ؟ چون کارش مثال ساختن برای بی مثال ها ست .چرا عاشق ؟ چون از معمولی بودن خالی شدن ،جراتی می خواهد ، آنقدر خطیر که تنها عاشقان واجد آن هستند . مثل مجنون ، عاشق فرزانه ...عاقل دیوانه   

 

 

لیک از لیلی وجود من پرست

این صدف پر از صفات آن درست

ترسم ای فصاد گر فصدم کنی

نیش را ناگاه بر لیلی زنی

 

داند آن عقلی که او دل‌روشنیست

در میان لیلی و من فرق نیست 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
حسین دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگ واقعا خوبی داری داشتم تو اینترنت میگشتم نمیدونم چطور شد اومدم وبلاگ شما واقعا کارتون زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما

هاگن دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ق.ظ http://hamnavaee.blogsky.com

با نظرت کاملا مخالفم........ یعنی به نظرم ژارامترهایی وجود دارن که تغییر هرکدوم میتونه کل یه جریان رو عوض کنه...
مطلبی که نوشته ام در همین مورد هست....و فکر میکنم اگر بخونیش ضرر نداره...حداقل می فهمی دیدگاه نوشته ام کاملا با نوشته ی تو فرق داره.

روزبه دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ http://persianculture.blogsky.com/

درود ...
من دارم فکر میکنم چطور در قالب همون شکلی که شما نوشتی پاسخت رو بدم .. اما به نظر من بر خلاف دوست بالایی ام این هم دیدن است از زاویه ای خاص ... برمیگردم و نظرم را خواهم داد . ولی از نظر شکل نگارش ، فحوی کلی کلام و تمثیل فوق العاده زیبا بود ...

هاگن چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ق.ظ http://hamnavaee.blogsky.com

سلام....چرا چیز جدیدی نمی نویسی؟
منتظریم.

محمدحسین شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ق.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

من هم فیلتر شدم!!
ولی با همین نام در فیلترینگ به کارم ادامه میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد