چقدر روابط پیچیده اند!!! باید روی کلمه به کلمه ات دقیق بشی!!!
شاید یکی بی جنبه باشه! شاید یکی متوقع باشه! شایدم به کل و از ریشه رابطهه اشتباست.
برای مثال با یکی خیلی عادی برخورد می کنی! طرف بهش بر می خوره! میگه حتما با یکی دیگه هم هستی! بعد هم همه چی بهم می خوره! میگی دفعه دیگه این اشتباهو نمی کنم! بار بعد شانست می زنه و طرف خیلی کنده! طول می کشه تا بتونه خودش رو توی یه رابطه پیدا کنه . منطقی ترین کار همون تموم کردن رابطه است؟!
چون با کسی هستی که نه تنها ازش محبتی نمی بینی بلکه بی خودی هم ذهنتو درگیر می کنه! اینکه هی می پرسی کجای کار اشتباهه و ... راه حل منطقی کدومه؟ این بار هم باید معیارامو عوض کنم یا اینکه شخص رو! به این میگن گه گیجه های عاطفی!!!!
خب منطقی ترین راه پاک کردن صورت مسئله هستش! صورت مسئله رو پاک می کنی و خودت رو به بی خیالی می زنی! اما واقعا بی خیالی؟؟؟؟
راستی دوست داشتن چیه؟؟؟ همون هوسیه که واسه داشتن یکی داری؟؟ وقتی به دستش میاری هوسه از بین میره؟؟؟ خب اگه از بین رفت باید چی کار کنی؟؟؟ پس اون ادعاهه چیه؟؟؟ اه!!!
ته گیجه ذهنی و عاطفی اینه!!!
انگشتای دستامون با هم فرق داره وای به حال آدمای دور وبرمون!!
بابا واقعا سرگیجه گرفتم
مرسی که سرزدی عزیزم ولی منظورت رو نفهمیدم.